محل تبلیغات شما

دیشب داشتم فکر می کردم که چقدر زندگی بی ارزشه. خیلی خیلی بی ارزشه و وقتش کمه!!! کی فکرش رو می کرد زندایی تصادف کنه و بمیره و زندگیش نصف و نیمه بمونه! کی فکرش رو می کرد عمه سکته مغزی کنه و 1.5 ماه توی آی سی یو بمونه و الان هم مثل یه تیکه گوشت روی تخت بیمارستان بی حرکت افتاده باشه و فقط نفسش بیاد و بره. زندگی بی ارزش نیست؟ زندگی بیهوده و مسخره نیست؟ این همه جنگیدن برای چی؟ این همه دوییدن برای چی؟ کاش آخرش قشنگتر بود، کاش انقدر بی رحم نبود. این روزها خیلی دلم برای عمه می سوزه و به این فکر می کنم که اگه با این حالش برگرده خونه کی میخواد پرستاریش رو کنه. بعدم به خودم و آینده فکر می کنم و اینکه ما چی میشیم.

پسری حالش بهتره و الان دیگه آبریزش بینی و سرفه داره. سرماخوردگی خودمم آخر هفته صفر میشه و انگار از اول دوباره شروع میشه!!! بیشتر از دو هفته هست که من مریضم ودیگه کلافه شدم. امروز برگشتم سر خونه اول و سرفه های خشک دوباره اومدسراغم!!!آخه مریضی هم نقدر طولانی میشه مگه؟! سر کار دیگه واقعاً خجالت می کشم یه جوری شده که بقیه نگاشون اینه که نمی شینی خونه حالت خب بشه بیای ویرس رو با خودت میاری ما هم بگیریم!!! اما خوب چه کنم خونه مندن من با وجود پسری استراحت نیست و باید به بچه داری بگذره. تازه با همه این اوصاف فردا هم باید بریم واکسن گند ماهگیش رو بزنیم. اه اه اه بدم میاد از واکسن

امروز وام رو می گیریم و حسابمون دیگه پول هست اما واقعاً با این تورم نمی دونم با این پول چی کار میشه کرد. واقعاً هیچی. ما تصمیم نداشتیم تعطیلات جایی بریم و می گفتیم امسال سرمایه گذاری کوچیکمون رو بکنیم، ولی خواهرینا تشویقمون کردن بریم استانبول که من گفتم خیلی سرده و تصمیم بر این شد به جاش بریم تفلیس. امیدوارم تا دو هفته دیگه حالمون خوب بشه که بهمون خوش بگذره. ضمناً پاس پسری هم تا هفته دیگه برسه.

اعتراف نامه از بچه داری بعد از 19 ماه و 2 روز

سال 98 نه چندان خوب....

مرض طولانی من در سال 98

رو ,هم ,بی ,هفته ,میشه ,خونه ,با این ,فکر می ,رو می ,که من ,کنه و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها